پیشوایان معصوم علیهم السلام با توجه به مقام امامت و عصمتی که داشتند
از ارتباط ویژه ای با خدای متعال و جهان غیب برخوردار بودند و مانند
پیامبران الهی معجزات و کراماتی داشتند که در مواقع لازم نمونه هایی از
آنها را بروز می دادند تا دلیلی آشکار بر حقانیتشان باشد و موجب پرورش و
اطمینان خاطر پیروانشان گردد.
از پیشوای هشتم (ع) نیز معجزات و کرامات بسیاری بروز کرد که در کتب حدیث و تاریخ ثبت شده است. اینک چند نمونه:
1- یکی از همراهان امام رضا (ع) در سفر خراسان می گوید:
ادامه مطلب ...
مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود او سالها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزهی علمیهی قم ،دقایقی چند روضه میخواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز میکرد .
او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است ! خود نقل می کرد :
ادامه مطلب ...
آقا میرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل کرد در زمانی که حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهیر علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگی میکرد، من یک بار عازم زیارت حضرت رضا، علیه السلام شدم . برای خداحافظی و امر وصیت نامهی خود خدمت ایشان رفتم و چون دانست که به زیارت ثامن الائمه علیه السلام می روم، پاکتی به من داد و فرمود :
« در اولین روزی که به حرم مشرف شدی، این نامه را تقدیم امام رضا علیه السلام کن و در مراجعت جوابش را گرفته، برایم بیاور.»
با خود گفتم :
ادامه مطلب ...
محدث نوری رضوان الله علیه نقل میکند :
یکی از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام گفت : در شبی که نوبت خدمت من بود، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است، خوابیده بودم .
ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا علیه السلام از حرم بیرون آمدند و به من فرمودند :« برخیز و بگو مشعلی فروزان بالای گلدسته ببرند، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من میآیند و اکنون در اطراف « طرق » ( هشت کیلومتری مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم کردهاند برو به میرزا شاه نقی متولی بگو مشعلها را روشن کند و با گروهی از خادمان جهت نجات و راهنمایی آنان حرکت کنند .»
آن خادم میگوید :
ادامه مطلب ...
موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است ،میگوید :
« روزی همراه ایشان بودم همین که نزدیک دیوارهای طوس رسیدیم صدای ناله و گریهای را شنیدم . من به جست و جوی آن رفتم . ناگاه دیدم جنازهای را می آورند در این حال حضرت از مرکب پیاده شده و به طرف جنازه آمدند و آنرا بلند کردند و چنان به آن جنازه چسبیدند، همچون بچهای که به مادرش میچسبد آنگاه رو به من نموده فرمودند :
ادامه مطلب ...
گنبدت از هر کجای شهر سوسو می کند
دست هر آشفته ای را پیش تو رو می کند
در لباس خادمان مهربانت، آفتاب
صبح ها، صحن حرم را آب و جارو می کند
ماه هر شب کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می کند
یاد معصومیت آن بچه آهو ...یاد تو
کوچه های شهر را لبریز "یا هو " می کند
باد، هم مثل نگهبان درت... بدو ورود
غصه را از شانه های خسته، پارو می کند
عطر نابی می وزد از کوچه باغ مرقدت
هر که می آید حرم ... این عطر را بو می کند
×××
خادمی می گفت که... آقا به وقت بدرقه
دست زائر را پر از گل های شب بو می کند
شعر از : مریم سقلاطونی
حضرت فرمود: ساکت باش! پروردگار تبارک و تعالی یکتاست و پدر و مادر ما (آدم و حوا) یکی هستند و پاداش هر کس هم به اعمال اوست.
منبع : قصه های تربیتی چهارده معصوم علیهم السلم نوشته : محمدرضا اکبری